ترجمه ریدینگ درس اول کتاب زبان انگلیسی پایه دوازدهم

ترجمه درس اول ریدینگ کتاب انگلیسی پایه دوازدهم را برای شما در ادامه نوشته ام. من فاضل احمدزاده هستم مدرس دوره های پیشرفته آموزش زبان انگلیسی.

در وبلاگ کنکور زبان می توانید درخواست های آموزشی خود را برای من ارسال کنید.

 

 

Respect your parents

به والدین خود احترام بگذارید

On a spring morning, an old woman was sitting on the sofa in her house. Her young son was reading a newspaper. Suddenly a pigeon sat on the window.

در یک روز بهاری، پیرزنی روی کاناپه خانه اش نشسته بود. پسر جوانش داشت یک رومه می خواند. ناگهان یک کفتر روی پنجره نشست.

 

The mother asked her son quietly, What is this?” The son replied: It is a pigeon”. After a few minutes, she asked her son for the second time, What is this?” The son said, Mom, I have just told you, It is a pigeon, a pigeon”. After a little while, the old mother asked her son for the third time, What is this?” This time the son shouted at his mother, Why do you keep asking me the same question again and again? Are you hard of hearing?”

مادر به آرامی از پسرش پرسید "این چیه؟". پسر جواب داد: "یه کفتره"

بعد از چند دقیقه، مادر برای دومین بار از پسرش پرسید: "این چیه؟". پسر گفت:" مامان، همین الان بهت گفتم، "این یه کفتره، کفتر".

بعد از مدتی، مادر پیر برای سومین بار از پسرش پرسید:" این چیه؟"این دفعه پسر سر مادرش داد کشید، "چرا یه سوالو هی دوباره می پرسی؟ شنیدن برات سخته؟

A little later, the mother went to her room and came back with an old diary. She said, My dear son, I bought this diary when you were born”. Then, she opened a page and kindly asked her son to read that page. The son looked at the page, paused and started reading it aloud:

 

یخورده بعد، مادر رفت به اتاقش و با یک دفترچه خاطرات کهنه برگشت. او گفت:"پسر عزیزم، من این دفترچه خاطرات رو وقتی به دنیا اومدی خریدم. بعد، او یک صفحه از اون دفترچه رو باز کرد و با مهربانی از پسرش خواست که آن صفحه را بخواند.

پسر به صفحه نگاه کرد، مکث کرد و شروع به خواندن با صدای بلند کرد:

 

Today my little son was sitting on my lap, when a pigeon sat on the window. My son asked me what it was 15 times, and I replied to him all 15 times that it was a pigeon. I hugged him lovingly each time when he asked me the same question again and again. I did not feel angry at all. I was actually feeling happy for my lovely child.

امروز، ، وقتی یک کبوتر روی پنجره نشسته بود، پسر کوچک من در دامان من نشسته بود. پسرم 15 بار از من سؤال کرد که این چیست،  و من همه 15 بار به او پاسخ دادم که این یک کبوتر است. هر بار که او دوباره و دوباره همان سؤال را از من پرسید ، با محبت او را بغل کردم. من اصلاً حس عصبانی بودن نداشتم. در واقع برای کودک عزیزم احساس خوشبختی می کردم.

 

Suddenly the son burst into tears, hugged his old mother and said repeatedly, Mom, mom, forgive me; please forgive me.” The old woman hugged her son, kissed him and said calmly, We must care for those who once cared for us. We all know how parents cared for their children for every little thing. Children must love them, respect them, and care for them”.

ناگهان پسر به گریه افتاد، مادر پیرش را بغل کرد و با تکرار گفت، مامان، مامان، منو ببخش، لطفا منو ببخش.

پیرزن پسرش را بغل کرد و او را بوسید و با آرامی گفت، "ما باید از کسانی که یک زمانی از ما مراقبت کردند، مراقبت کنیم.

همه ما می دانیم که چطور پدر و مادرها از فرزندان خود برای هر چیز کوچکی مراقبت کردند. فرزندان باید عاشق آنها باشند، به آنها احترام بگذارند و از آنها مراقبت کنند.

ترجمه مکالمه درس اول کتاب انگلیسی یازدهم

ترجمه ریدینگ کتاب زبان انگلیسی پایه یازدهم درس اول – زبان های دنیا

لغات انگلیسی مهم درس اول کتاب یازدهم

ترجمه ریدینگ درس دوم کتاب پایه یازدهم

ترجمه ریدینگ درس دوم کتاب زبان پایه دوازدهم

ترجمه ریدینگ درس اول کتاب زبان انگلیسی پایه دوازدهم

آموزش گرامر درس سوم کتاب زبان یازدهم – جملات شرطی

the ,son ,a ,and ,for ,her ,her son ,the son ,کرد و ,و با ,asked her ,same question again

مشخصات

آخرین مطالب این وبلاگ

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

. educomputer مطالب اینترنتی مطالب اینترنتی وبلاگ خبری آذرپست :: روز از نو :: رمان وداستان آی بانو zohur12 وبلاگ خبري